کار قیمت ثابتی در نظر گرفت، ولی تعیین سود ثابت برای سرمایه، ربا محسوب میشود و حرام است.
احکام اسلام در حوز? اقتصادِ اجتماعی، سرشار است از گرایشهای انسانمحور و، به همین سبب، قرآن از ثروت به «فتنه» تعبیر میکند، در حالی که ثروت زینت زندگانی دنیاست. و اینها همه برای این است که مال بر انسان مسلط نشود و ثروت در دست ثروتمندان دست به دست نگردد.
اما در مورد سلطه، اسلام هرنوع سلط? طبیعی و موروثی اشخاص را، جز بر افراد قاصر و ناتوان، رد میکند. تنها سلطه، سلط? الهی است، یا حکومتی که از تعهدات و پیمانها میان افرادِ جامعه نشئت میگیرد و امانت مردم است، و آن هم وقتی صحیح است که شروط صحت عقد، ازجمله آزادی و بلوغ و آگاهی، فراهم باشد. این جامعه جامعهای است که برای حفظ ارزشهای انسانی و رشد و تعالی آنها، زمین? بسیار مساعدی خواهد بود.
اخلاق هدف بلند تعلیمات دینی و بخش اصلی در شکلگیری دین است. آنچه در اخلاق اسلامی مورد توجه است، مبارز? شدید با عواملی است که مانع پیوند انسان با دیگر موجودات میشود، مانند ترس، یا مبارزه با عواملی که مانع تعامل بین انسانها میشود، مانند بیرحمی و سنگدلی و دوری از مردم و غرور که موجب احساس خودبسندگی و مانع داد و ستد با دیگران میشود، و نیز کبر که مانع بهرهمندی از فیض الهی میشود و استفاد? دیگران را از شخص مغرور مشکل میکند. اخلاق اسلامی شامل بنیان ارزشهای انسانی و راههای وصول به آنها و حفظ این ارزشهاست.
اسلام نیازهای انسان را نادیده نمیگیرد و خواستار بیتوجهی به آنها یا مبارزه با آنها نیست و انسان را به هیچ شکلی از اشکالِ رهبانیت تشویق نمیکند. اسلام وسایل و راههای ارضای این نیازها را نعمت الهی میشمارد و اجابت آنها را با نیّت صحیح، عبادت میداند. اسلام برای این نیازها، حدودی وضع کرده تا از جامعیت انسان و ابعاد مختلف وجود او محافظت و از استعدادهای او حمایت کند، وگرنه خداوند هم? موجودات زمین را برای انسان آفریده است. لذا تحریم زینتها، که خدا برای بندگانش خلق کرده و تحریم روزی حلال را نمیپسندد: «مَن حَرَّم زینةَ اللّهِ الَّتی أَخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطّبّیباتِ مِن الرّزقِ.»[31]
از سوی دیگر، میتوان دستهبندی این نیازها را به حلال و حرام، تصوف اسلامی نامید. انسان برای ارضای حاجات خود اقدام نمیکند، مگر اینکه از رضای الاهی مطمئن باشد. با این روش، او از ورود به عرص? انحراف به سبب امیال خویش، که غالباً انعکاس جهان مادی اطراف اوست، مصون میماند. درحقیقت، این تصوف با تصوف معروف، که براساس بیتوجهی کامل به امیال به منظور تصفی? نفْس و کمال روح استوار است، فرق دارد. این تصوف انسان را از عادت به تبعیت از وضعیتی که نفْس از طریق امیال بر او تحمیل میکند، پاک و منزّه میدارد. آنچه از انسان خواسته میشود این است که در محیط خود فعال باشد نه منفعل، مؤثر باشد و عامل پویای ترقی و تعالی. حصول به این هدف، با غرق شدن در امیال ممکن نخواهد بود. علاوه بر موارد و علل حلال و
[31].?«بگو چه کسی لباسهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و خوردنیهای خوشطعم را حرام کرده است.» (اعراف،32)